فرمول پرطرفدار فیلم نامه نویسی؛ گربه را نجات بده چیست و چرا محبوب شده؟ - سارا نوشت

به گزارش سارا نوشت، بلیک اسنایدر با فروش بیش از 12 ایده فیلمنامه، یکی از فیلمنامه نویس های پیروز هالیوود است. بعضی از آثار او حتی با قیمت های چند میلیون دلاری به فروش رفته اند. او در هالیوود حسابی به پیروزیت رسیده بود که متوجه شد فیلمنامه های پیروزش، همه یک الگوی تعیین دارند. به نظر می رسید یک ساختار قابل شناسایی در آن ها وجود دارد که رضایت تهیه کنندگان و مخاطبان را به همراه دارد.

بنابراین اسنایدر روی پروژه ای کار کرد که مدتی بعد گربه را نجات بده نام گرفت، یک کتاب پرفروش که چندین سری از آن چاپ شده است. این کتاب اولین بار سال 2005 منتشر شد و حالا به چاپ سی و چهارم هم رسیده است.

در حال حاضر، گربه را نجات بده در مدارس فیلمسازی تدریس می شود، در آمازون جزو پروفروش ها است و هرجا بحث فیلمنامه نویسی است، این کتاب هم سر زبان ها افتاده. اما چرا این کتاب چنین محبوب است؟

معنای گربه را نجات بده

این اصطلاح در اصل ریشه در سریال ها و داستان های مصور قدیمی دارد که در آن ها، یک آتش نشان از درخت بالا می رود تا یک گربه را نجات بدهد. آن قهرمانان همیشه کاری انجام می دادند تا به صمیمیت بیشتری با مخاطبان برسند، مثلا یک گربه را از بالای درخت نجات می دادند. با این کارها، مخاطبان متوجه می شدند که آن ها آدم های خوبی اند و به همدلی بیشتری می رسیدند.

بلیک این اصطلاح را از فیلم بیگانه قرض گرفت، آن جا ریپلی واقعا یک گربه را نجات می دهد. ما هم به خاطر این کار ریپلی، عاشق او می شویم.

ضرب برگ گربه را نجات بده

بلیک اسنایدر معتقد بود همه داستان ها درباره تحول اند، او ضرب برگی (ضرب برگ یا بیت شیت در فیلمنامه نویسی یعنی نوشتن خلاصه تک تک اتفاقات مهم فیلمنامه در حد یک یا دو صفحه، به صورت شماره بندی شده) می خواست که چنین چیزی را نشان بدهد. بیایید تک تک ضرب های مد نظر او را بررسی کنیم و ببینیم دقیقا چه معنا و کارکردی در داستان دارند.

در این ضرب برگ، فرض بر این است که شما دارید یک فیلمنامه 110 صفحه ای می نویسید. عدد بعد از عنوان ها، شماره صفحه ای از فیلمنامه تان است که شما هنگام نوشتن، قاعدتا باید آن جا باشید.

1. تصویر افتتاحیه (1): داستان شما چطور آغاز می شود؟ قرار است چه چیزی را ببینیم؟

2. مضمون مطرح شده (5): نیروی محرک پشت داستان شما چیست؟

3. مقدمه چینی (1 - 10): آشنایی با شخصیت ها، خطرات، زندگی در دنیا داستانی.

4. فروکاو یا کاتالیست (12): چه اتفاقی رخ می دهد که فرایند اتفاقات را از حالت عادی خارج می کند؟

5. بحث (12 - 25): جایی که شخصیت ها تصمیم می گیرند در واکنش چه کاری انجام دهند. فشار افزایش می یابد.

6. ورود به بخش دوم (25): تصمیم گیری اجرا شده. داستان آغاز می شود.

7. داستان ب (30): چه اتفاق دیگری در حال وقوع است؟ آیا خط داستانی دیگری هم دنبال می کنیم؟

8. سرگرمی و بازی (30 - 55): این جاست که شما پیش فرض وعده داده شده را ارائه می دهید. تمام مکاشفه ها و شگفتی هایی که با گونه (ژانر) مورد نظرتان سازگار هستند، این جا قرار می گیرند.

9. نقطه میانی (55): اوضاع تغییر می کند. هدف شما همان است، ولی راه جدیدی برای رسیدن به آن پیدا شده.

10. آدم بدها نزدیک می شوند (55 - 75): هدف شما تحت شعاع تلاش ضدقهرمان داستان برای ضربه زدن به شما قرار می گیرد.

11. همه چیز از دست می رود (75): درست زمانی که فکر می کنید پیروز شده اید، شخصیت شما با بزرگ ترین شکست خود روبرو می شود.

12. شب تاریک روح (75 - 85): قهرمان شما می خواهد کنار بکشد. همه چیز خراب شده است.

13. ورود به بخش سوم (85): اتفاقی دوباره رخ می دهد و شخصیت شما را قانع می کند که باید ادامه بدهد.

14. بخش پایانی (85 - 110): در آخرین صفحات، شاهد تمام تلاش شخصیت های شما برای پیروزی در نبرد می شویم.

15. تصویر پایانی (110): همچون افتتاحیه، این هم آخرین چیزی است که می بینید. تصویری که فیلم را جمع می کند.

فرمول محبوب فیلم نامه نویسی

فیلمنامه نویسی از معدود شغل هایی در هالیوود است که برای ورود به آن، نیاز به تجهیزات گران قیمت ندارید. فقط یک نرم افزار فیلمنامه نویسی می خواهید، هرکسی که باشید می توانید بنشینید و داستانی بنویسید. شاید داستان افتضاحی باشد، ولی در هر صورت شما قادر به انجام این کار هستید.

صدها کتاب آموزش فیلمنامه نویسی مختلف وجود دارد، اگر گربه را نجات بده پیروز شده است به خاطر این است که همه چیز را به یک فرمول تبدیل می کند. ضرب های مطرح شده در آن در سینمای امروز قابل شناسایی است. بقیه بخش های کتاب مربوط به توضیح بیشتر این فرمول هستند.

نکته دیگر این است که خود بلیک اسنایدر هم نویسنده پیروزی بود. اگرچه حرفه او به عنوان فیلمنامه نویس عمر چندانی نداشت، ولی او در همان زمان کم هم درآمد خوبی داشت.

خیلی از مردم وقتی یک فیلم بد می بینند می گویند: من بهتر از آن ها بلدم این کار را بکنم. شاید همین غرور باعث فروش گسترده این کتاب شده است. خیلی از مردم دوست دارند بیایند و استعداد خود را در این زمینه محک بزنند.

مشکل این است که این کتاب آخرین کتابی نیست که شما برای فیلمنامه نویسی نیاز دارید. در واقع، شما اصلا کتابی لازم ندارید.

تنها کاری که باید بکنید این است که کلی فیلم ببینید و روی طرح خود کار کنید. نوشتن، خیلی بیشتر از مطالعه درباره نوشتن، به کار شما می آید. قصه گویی یک استعداد یا مهارت ذاتی است. کلی فیلم عالی داریم که در آن ها، هیچ گربه ای نجات داده نمی شود. بعضی این قاعده را تغییر می دهند، بعضی اصلا نادیده اش می گیرند.

در دفاع از اسنایدر این نکته را هم باید بگوییم که او خودش از این واقعیت خبر داشت و بعدا نکاتی راجع به آن به کتابش اضافه کرد. از آن جا که او متاسفانه در سال 2009 از دنیا رفت، می توان گفت میراثی که از خودش به جای گذاشت را ندید. اگر خودش بود، احتمالا همان حرفی را زد که در پاراگراف قبلی ذکر شد.

جدا از این بحث ها، وقت خود را روی نوشتن متمرکز کنید. اگر ضرب برگ بلیک اسنایدر در این کار به شما کمک می کند، به سراغش بروید.

خود بلیک اسنایدر در جایی می گوید: ما، و همچنین شمایی که بعدا اضافه می شوید، در کسب وکاری هستیم که باید کالای خود را به افراد گنده تر از خود بفروشیم. یک فروش بزرگ داشته باشید، و چشم به گسترده ترین مخاطبان ممکن بدوزدی. ما یک اثر پیروز می خواهیم، و اگر بشود یک دنباله دیگر. اگر در پی برنده شدن نیستید اصلا چرا وارد این بازی شده اید؟ و اگرچه من سینمای مستقل را دوست دارم، ولی دوست دارم بتوانم وارد دنیا استودیوهای بزرگ شوم. به همین دلیل این کتاب عمدتا برای آن هایی است که می خواهند در بازار فیلم جریان اصلی پیروز شوند.

منبع: No Film School