صلاح امت یا شهوت قدرت؟! -قسمت اول

به گزارش سارا نوشت، سال هاست که در بزنگاه های انتخابات، بعضی برای رسیدن به اهدافشان بدون اینکه زحمتی به خود بدهند دوگانه ای غیردینی در حکومت دینی بوجود می آورند تحت عنوان اصلح نامقبول یا صالح مقبول!

صلاح امت یا شهوت قدرت؟! -قسمت اول

گروه دانشگاه سارا نوشت، محمد حسین غریبی؛*انسان از آن روز که دُر ایزدی را در درون خود یافت و آنچه که نباید میشد، شد. مفتخر شد که مخیر باشد.مخیر میان فطرت و شهوت، انسانیت و حیوانیت، خوب و بد و در نهایت او اختیار داشت که میان آنچه که خدا می پسندد با آنچه که مخلوق خدا اعم از شیاطین، انس و جن می گویند یکی را انتخاب نموده و در بوته عمل قرار دهد؛ و هر انتخابی برای او عملی را در پی دارد و هر عملی برای او آزمایشی است و هر آزمایش دارای یک نتیجه و هر نتیجه نیز عاقبتی دارد.

این اختیار به سبب اندیشه ای است که بدو داده شده و اوست که باید بواسطه قوه عقلانیه اش در میان دوگانه های موجود یکی را انتخاب نموده و آن را پیگیری نماید.

دوگانه هایی که به یقین یکی از آنان حق است و دیگری باطل که یکی از عرصه های ظهور و بروز این دو گانه ها، انتخاباتی است که سرنوشت یک کشور را معین می نماید.

سال هاست که در بزنگاه های انتخابات، بعضی برای رسیدن به اهداف شان بدون اینکه زحمتی به خودشان بدهند دوگانه ای غیردینی در حکومت دینی بوجود می آورند تحت عنوان اصلح نامقبول یا صالح مقبول ...

هدف شان بیش از اینکه در راستای صلاح امت باشد در راستای شهوت قدرت است...

همواره و در همه مجامع حزب الله همه متفق القول بر این نظر اشتراک دارند که ما در حال حاضر برای جمع کردن بساط فساد در درون انقلاب احتیاج به یک انقلاب دیگری داریم.

ایجاد انقلاب احتیاج به مطلعی دارد پس در جامعه نبود مطلعی ها موجب درجا زدن و عدم پیشرفت است حال اینکه ما برای رسیدن به قله احتیاج به پیشرفت جهشی داریم نه پیشرفت معمولی.

پس در ماجرایی که دو گانه سازها بیان می نمایند یک نقطه ابهام وجود دارد که چگونه در معیار های کاندیدای خوب باید مقبولیت فعلی ملتی ملاک باشد که ملت نسبت به اهداف این اشخاص مطلعی ندارند؟

دکتر علی شریعتی پاسخ می گوید:

در عین حال که همه فضائل حکومت دموکراسی بر ما روشن است، این مسئله طرح شد که آیا اگر اصل را در یک نظام اجتماعی و رهبری سیاسی، بر پیشرفت و رهبری یک جامعه متوقف و نامطلع بگذاریم، در اینجا اعتنا کردن و ملاک قرار دادن پسند و رای یکایک افراد مانع اصل رهبری پیشرفت نخواهد بود؟

اگر اصل بر این باشد که این جامعه باید روابط اجتماعی منحطی را که دارد تغییر دهد؛ باید طرز تفکری که دارد عوض گردد؛ باید زبانش و مذهبش عوض گردد؛ باید فرهنگش پیش رود؛ باید بسیاری از معتقدات و خرافاتش از بین برود؛ باید از این مرحله به مراحل بالاتر، جهش وار ارتقاء پیدا کند؛ باید این سنت های پوسیده اش را ریشه کن سازد؛ و اگر اصل را در سیاست و حکومت بر دو شعار رهبری و پیشرفت یعنی تغییر انقلابی مردم قرار دهیم، آن وقت انتخاب این رهبری از طریق افراد همین جامعه امکان ندارد، زیرا افراد جامعه هرگز به کسی رای نمی دهند که با سنت ها و عادات و عقاید و شیوه زندگی رایج همه افراد آن جامعه مخالف است و می خواهد آن ها را ریشه کن کند و بسیاری از سنت های مردم سنت پرست را عوض کند و سنت های مترقی را جانشین آن ها کند که مردم هنوز با آن ها آشنا نیستند و با آن موافق نیستند. چنین مردی و رهبری نمی تواند مورد اتفاق اکثریت آراء این مردمی که باید خودشان عوض شوند و آراء شان عوض گردد، قرار بگیرد.

با این گفته شریعتی که درست نیز هست، نمی توان با مردمی که نامطلع هستند پیشرفتی بدست آورد، چون این مردمان کسانی را انتخاب می نمایند که در حفظ وضع موجود بکوشند و یا در راستای امیال آن ها کوشش بنمایند نه کسانی را که بخواهند در زندگی آنان دگرگونی بوجود بیاورند.

در این بخش این سوال پیش می آید که پس چگونه انقلاب اسلامی که انقلابی دگرگون نماینده در تاریخ بشریت است پدید آمد؟!

تبیین پاسخ این سوال است. تبیین، ابزار و ظرفیتی بود در دین که خمینی (ره) هوشمندانه از آن بهره جست.

حضرت آقا هم در ملاقات با تشکل های دانشجویی و هم با بیان خاطره ای در کتاب خون دلی که لعل شد اهمیت این ابزار و ظرفیت را در تفکر اسلامی بیان می نماید:

تبیین اساس کار ما است. ما با ذهن ها مواجهیم، با دل ها مواجهیم؛ باید دل ها قانع بگردد. اگر دل ها قانع نشد، بدن ها به راه نمی افتد، جسم ها به کار نمی افتد؛ این فرقِ بین تفکّر اسلامی و تفکّرات غیر اسلامی است. بنده در منزل یکی از دوستانمان در تهران -آن سال های قبل از انقلاب- نشسته بودیم. در این بین، یکی از جوان هایی که می شناختم -مشهدی بود؛ با خودش، پدرش آشنا بودیم؛ جزو چریک های فدائی خلق بود و جزو کسانی بود که در جنگل های شمال رفته بودند موضع گرفته بودند و مبارزه میکردند- ناگهان وارد شد، من هم خبر نداشتم. خب، آشنا بودیم؛ آمدند نشستند؛ ظاهراً آمده بود از آن صاحب خانه یک یاری اقتصادی ای، چیزی بگیرد. من گفتم خب شما ها چه کار میکنید، یک چیز هایی گفت. من گفتم شما ها اگر میخواهید موفّق بشوید، راهش این است که با مردم حرف بزنید، تبیین کنید؛ مردم بدانند شما چرا در شمال جمع شده اید مبارزه مسلّحانه میکنید و در شهر مثلاً فرض کنید فلان جا فلان حرکت را انجام میدهید؛ مردم بدانند؛ تبیین کنید. یک مقداری راجع به این تبیین با او صحبت کردیم. یک نگاهی به من کرد و یک سری تکان داد -بچّه بود، از ما سنّاً خیلی، یک ده سالی کوچک تر [بود]- یک نگاهِ نگه کردن عاقل اندر سَفیه به ما کرد، گفت بله، این تفکّر اسلامی شما است، ما تفکّرمان این نیست؛ یعنی تبیین لازم نیست. این تفکّر دیالکتیکی کهنه فرسوده غلط ازآب درآمده مارکسیستی -که حالا شنیدم باز در دانشگاه یک عدّه ای دارند همان را دنبال مینمایند- به آن ها میگوید که نه، لازمه دیالکتیک و نتیجه دیالکتیک، این جنگ و دعوای بین کارگر و کارفرما است و هیچ تبیینی لازم ندارد؛ به آن ها این جوری بیان مینمایند. خب، این غلط بودنش کاملاً تجربه شد دیگر؛ غلط درآمد از آب. خود حکومت هم که تشکیل شد بعد از شصت هفتاد سال معلوم شد که از پایه خراب بوده، بکلّی بنا فرو ریخت.

برای مطلع کردن قطعا باید خمینی وار کار کرد و از ظرفیت و نیروی تبیین به حد امکان استفاده نمود.

در این قسمت یک سوال پیش می آید که صندلی تبیین در میان این دوگانه ساز ها کجاست؟!

جواب سوال را با این سوالات پاسخ می دهم، شخصی که مقبولیت همه گیر در میان مردم بی اطلاع از اهداف او را جزو شاخصه های آنالیز کاندیدا ها قرار می دهد عملا می تواند اعتقادی به تبیین داشته باشد؟! یا اشخاصی که یک شب مانده به انتخابات به مردم لیست می دهند بدون اینکه بگویند این لیست حاصل آمده از کدام شاخص ها است اعتقادی به تبیین دارند؟!

پاسخ به سوالات بالا خود به خود پاسخ را معین می نماید.

خمینی (ره) 15 سال برای آن چیزی که می دانست اصلح است تبیین کرد و کوشش کرد آن را به مردم بشناساند و مردم را برای آن چیزی که می دانست درست است عوض کرد، اما حالا دوستان در عوض اینکه بیایند ملت را برای آن چیزی که میدانند درست است مطلع نمایند بدنبال این هستند که مردم چه چیزی را قبول دارند آن ها را به خورد خودشان بدهند.

اصلا و ابدا توجه نمی نمایند که با همین دو گانه خودساخته می توان علی (ع) را از مسند خلافت به زیر کشید و ابوبکر را بر کرسی قدرت نشاند و دیگر آنجا خود اینان اولین هایی هستند که غدیر را انکار می نمایند.

حضرت فاطمه زهرا (س) در خطبه فدکیه شاخص های انتخاب حضرت محمد (ص) به پیغمبری را اینگونه بیان می نماید:

عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ

خدواند او را برانگیخت بخاطر 1-علمش به عواقب کارها، 2-احاطه اش به حوادث زمان و 3-شناسایی کاملش به وقوع مقدرات

آیا در این عوامل که سه گانه اصلحیت است مقبولیت می یابید؟!

حضرت زهرا (س) در بخش دیگری از خطبه فدکیه اینگونه بیان می نماید:

فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ.

پس خداى عظیم بوسیله پدرم محمد صلى اللَّه علیه و آله تاریکى هاى آن را روشن، و مسائل قلب ها را رفع، و موانع رؤیت دیده ها را از میان برداشت، و با راهنمایی در میان مردم قیام نموده و آنان را از گمراهى رهانید، و بینایشان نموده و ایشان را به دین راسخ و محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود.

برای تغییر ایجاد کردن و ایجاد انقلاب باید مردم را مطلع کرد و برای اینکه بتوان کسی را مطلع کرد خود شخص باید مطلعی داشته باشد که سه عاملی که حضرت زهرا در این رابطه بیان کردند بهترین عوامل شناخت اصلح است.

انتها قسمت اول

محمد حسین غریبی؛ فعال دانشجویی

انتشار یادداشت های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط سارا نوشت نیست و صرفاً منعکس نماینده نظرات گروه ها و فعالین دانشجویی است.

منبع: خبرگزاری دانشجو

به "صلاح امت یا شهوت قدرت؟! -قسمت اول" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "صلاح امت یا شهوت قدرت؟! -قسمت اول"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید